ناروننارون، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 12 روز سن داره

نارون عزيزم

دو ماهگي ... 1/8/1390

امروز نارون عزيزم دو ماهه شد.ساعت 8 صبح نارون رو براي واكسيناسيون به مركز بهداشت برديم. خيلي گريه كرد و دلم براش سوخت. در راه برگشت به خونه براش دماسنج و قطره استامينوفن خريديم. خوشبختانه  زياد تب نكرد اما از گريه هاش مشخص بود كه درد زيادي داره. الان ساعت 2:31 بعد از ظهره. نارون كنارم خوابيده.هرازچندگاهي بيدار ميشه و به اطرافش نگاه ميكنه و دوباره ميخوابه. خدا كنه ديگه دردي نداشته باشه. تا يادم نرفته قد و وزنشم مينويسم. قد: 59 سانت وزن: 5400 گرم ...
14 ارديبهشت 1391

يك ماهگي ... 1/7/1390

امروز نارون رو براي اولين بار به مركز بهداشت ايرانشهر برديم و براش تشكيل پرونده داديم.   قد: 52 سانت وزن: 4200 گرم ...
14 ارديبهشت 1391

نوزدهمين روز زندگي

  امروز بهمراه شوهرم و خانواده اش نارون كوچولو رو از قائمشهر به كرج برديم. روز سختي بود. نميدوستم ميتونم به تنهايي از عهده بزرگ كردن نارون بربيام يا نه. خيلي استرس داشتم. ...
14 ارديبهشت 1391

پنجمين روز زندگي

امروز براي تست غربالگري تيروئيد به درمانگاه شماره 3 قائمشهر رفتيم. به سختي تونستن از  كف پاي نارون كوچولو خون بگيرن.. خيلي گريه ميكرد. همون روز صبح به آزمايشگاه برای تشخيص زردي هم رفتيم.اونجا هم از كف پاش خون ميگيرن. بچم خيلي اذيت شد.  ...
14 ارديبهشت 1391

درست كردن وبلاگ

سلام   من تازه از يكشنبه 20 فروردين 1391 تصميم گرفتم براي نارون وبلاگ درست كنم. ولي از دست نارون نميتونم زياد رو وبلاگش كار كنم. هر وقت نارون خواب باشه ميام تو وبلاگش تا ببينم ميتونم چيزي سر دربيارم يا نه. هر وقت هم ميخوابه بيشتر از 20 دقيقه طول نميكشه كه بيدار ميشه. الان رو تختمون دراز كشيده داره غر ميزنههههههههه.    برم ببينم ميتونم آرومش كنم يا بخوابونمش .   ...
14 ارديبهشت 1391