فعاليتهاي نارون تا پايان 10 ماهگي
نارون جونم هنوز 4 دست و پا نميره . وقت يكم رو باسنش جابجا ميشه.
با رورئك تو همه اتاقها سرك ميكشه و فضولي ميكنه. چراغ مطالعه باباش و هميشه ميندازه رو زمين، تلفن و برميداره، روميزي رو ميندازه. خلاصه هر چي دم دستش باشه برميداره.
خيلي دوست داره براش كتاب بخونم. منم سعي ميكنم هر روز حداقل 2 تا از كتاباشو براش بخونم.
ديگه كتاباي شعرشو حفظ شدم از بس براش خوندم. يه وقتايي از تو آشپزخون يا هر جايي ديگه كه مشغول كار باشم بلند بلند براش ميخونم. نارون جونم خيلي دوست داره براش شعر بخونم.
دو تا از كتاباي شعرشو خيلي دوست داره. پرندگان و حيوانات اهلي. شايد بخاطر اينه كه من خودم اين دو تا كتابو خيلي دوست دارم و شعراشو حفظم و همش براش ميخونم.
عاشق قصه بز بز قنديه. باباش از بدو تولد اين قصه رو براش ميگفت. الان طوري شده كه بعضي وقتها باباش وقتي يه تغييراتي تو قصه ميده نارون عصباني ميشه و جيغ ميكشه. دختر گلم اين قصه رو حفظ شده.
قسمت اول قصه (1 دقيقه) رو رو موبايلم ضبط كردم هر وقت باباش نباشه يا سرش شلوغ باشه نتونه براش قصه بگه براش ميزارم گوش بده آروم بشه. تا 1 دقيقه تموم ميشه شروع ميكنه به جيغ كشيدن و دست و پا زدن كه يعني دوباره برام بزار گوش بدم.
يه وقتايي كه شير ميخواد ميگه مي مي مي مي. اولين بار زماني گفت كه تو اتوبوس بوديم تو راه برگشت از زاهدان به ايرانشهر.
با تلفن كه صحبت ميكنم زياد خوشش نمياد و جيغ و داد راه ميندازه. دوست داره گوشي رو بدم بهش صداي پشت خط و بشنوه. ولي خودش هيچي نميگه
سه شنبه 30/3/91
يكي دو روزه خيلي قشنگ سرسري و دس دسي ميكنه. دس دسي رو از خيلي وقت پيش بلد بود الان قشنگتر انجام ميده. سرسري رو هم جديدا ياد گرفته.
حدود هفت هشت ثانيه بدون كمك رو پاهاش مي ايسته.