يادداشت روز 11/8/1391
عصر پنج شنبه 11 آبان رفتيم بيرون.
كفش نارون و هم پاش كرديم تا يه جاهايي كه مناسبه راه رفتنه بزاريمش زمين تا يخورده راه بره.
رفتيم فروشگاه سي گل . اما كفش ليز بود و هي دو تا پاهاي نارون از هم باز ميشد و مي افتاد زمين.
اولين بار بود كه بيرون از خونه گذاشتيمش زمين تا خودش راه بره . تجربه ي خوبي بود هم براي ما هم براي نارون جون.
وقتي رفتيم طرف بازار روز ، تو پياده روي كنار قلعه ناصري بازم نارون و گذاشتيم زمين تا راه بره. اينجا بهتر ميتونست راه بره. خودمونم از دو طرف دستاشو گرفتيم تا نيافته زمين.
خيلي كيف مي داد وقتي راه رفتنشو نگاه ميكرديم. با اون هيكل كوچولوش چقد ناز تاتي تاتي ميكرد.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی