يادداشت روز 25/8/1391 + عكس
امروز پنج شنبه 25 آبانه. صبح قبل از ساعت 9 صبح نارون جون و برديم پارك فجر. هوا تقريباً گرم بود.
ميخواستم چند تا بزي كه قبلا تو پارك ديده بودم و به نارون نشون بدم. ولي ايندفه نبودن. از نگهبان پرسيدم گفت صاحب بزها هر كدومشونو به يه نفر بخشيد.
نارون خيلي تو پارك راه رفت. عاشق راه رفتنه.
دو تا غاز ديد و با تعجب زياد بهشون نگاه كرد. به ميمونا زياد توجهي نشون نداد. بغير از خودمون هيچكي تو پارك نبود.
حدود 1 ساعتي تو پارك بوديم بعش رفتيم بازار دكه ها . يه اسباب بازي واسه نارون خريدم كه خيلي خوشش اومد . ازينايي كه يه دسته مثل عصا دارن و جلوشون چرخ داره و وقتي راش ميبريم صدا ميده.
البته تا شب نشده اين اسباب بازيه شكست. چند تا پوپ هم واسه ناروني خريديم و يه خورده خريد كرديم و برگشتيم خونه.
اينم دو تا عكس از اون روز
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی