ناروننارون، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 9 روز سن داره

نارون عزيزم

یادداشت جمعه 4 اسفند 1391

1391/12/9 12:51
نویسنده : مامان
209 بازدید
اشتراک گذاری

سلام ماماني

 

.

صبح سه شنبه اول اسفند برديمت واسه واكسن. ولي گفتن واكسيناسيون روزاي دوشنبه و چهارشنبه انجام ميشه . هيچي ديگه اون روز نتونستيم واكسنتو بزنيم. ولي قد و وزن و انجام دادن.

قد: 83 سانت

وزن:‌12450 گرم

دور سر: 47

فرداش كه چهارشنبه بود صبح قبل ازينكه ببرمت  مركز بهداشت گفتن واكسن نداريم و دوشنبه بياريد نيني تونو. حالا تا دوشنبه صبر ميكنم ببينم چي ميشه. شايدم مجبور شيم واكسنتو بريم كرج بزنيم.

همون چهارشنبه بردمت مهد كودك. صبح حدوداي ساعت 9 و نيم بود كه با هم ماشين گرفتيم و رفتيم. شرايط ما رو قبول نكردن. آخه من ميخواستم همونجا پيش شما باشم و باهم برگرديم خونه.

ازونجا با هم پياده رفتيم پارك و يكم سرسره بازي كردي و تو چمن ها راه رفتي. عاشق راه رفتن تو چمن ها هستي.

بعدش هم دوباره ماشين گرفتيم و اومديم خونه. روز خوبي بود. هوا هم خنك بود و نم نم بارون ميومد.

دوباره واسه مهد فرستادنت تلاش ميكنم. ببينم چه نتيجه اي ميگيرم.

 

امروز كه دارم اين مطلبو مينويسم جمعه 4 اسفنده

 

ديروز صبح من و بابايي و شما رفتيم بيرون. كلي راه رفتي ماماني. يه وقتايي هم كه خسته ميشدي همش ميخواستي بياي بغل من. چند جا كار داشتيم . شما رو هم خيلي خسته كرديم از بس از يه جا به جاي ديگه رفتيم.

بليط هم گرفتيم .

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)